جناب زندگی است دیگر...

حرف های خودمونی:)

جناب زندگی است دیگر...

حرف های خودمونی:)

تا غروب عروسک چه اندازه راه است؟

چه خوش گفت سهراب:

          " زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است!"

و چه گس است این تابستان...از آن تابستان هایی که ای کاش زودتر تمام شود

از آن انجیر هایی که نوبرانه تابستان نحس است و آن زندگی که دیگر نیست!!(و احساسی که سهراب امیدوار بود خاموش نشود):

+ چقدر این روزها وابسته آن هشت کتاب سپهری شدی و رها شدی از دنیا اطرافت__فقط قلمت است که هنوزم روی کاغذ می رقصد ! آن کاغذ هایی که مچاله و روانه زباله دان میشوند وتو فقط زهر خندی به تمام احساسات نوشته شده و بی صدایت میزنی!!

پ ن : عنوان از چشمان یک عبور--->هشت کتاب!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد