هنوز به دیدار خدا می روند.... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده است.!!!
خدا همین جاست نیازی به سفر نیست.
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند،
خدا در جمله ی عجب شانسی آوردم است!
خدا خیلی وقته که اسباب کشی کرده و اومده نزدیک من و تو!
خدا همان نمــازی است که دوستش داری
از انسان های این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی.
از تولدت تا آن روبان چقدر خدا را دیدی؟
خدا را 7بار دور زدی یا زیر باران در کنارش قدم زدی؟
خدا همین جاست نه در عربستان.!
خدا زبان مادری تو را می فهمد. نه عربی!
خدایا دوستت دارم
» هر کس به دعای خاصی اعتقاد دارد
آنجایی که از زمین و زمان برایت بلا میبارد، آنجا که نمیدانی راه درست چیست و احساسات واقعی و غیر واقعیـت کدامند؟ آنجایی که هیچ دری باز نیست و هیچ نشانهای در کار نیست، همه جا تیره و تار است و حتی خاکستری هم نیست، آنجا که درماندهای... واقعاً در مــانــده ای!! آن دعای خاص معجزه میکند... معجزه یعنی ممکن شدن ِ ناممکنها، یعنی هنوز آن بالا یکی هست که آشوبهای دلت را میفهمد و هوای قلبت را دارد... بدجور هم دارد!